سلام هنوز کلمه وصل نشده رو یاه ست خبر ندارین کی وصل میشه حداقل ماه رمضان وصل میشد فیض میبردیم
پاسخ : علیکم السلام خواهر گرامی مونس ، تا جایی که اطلاع دارم هنوز شبکه جهانی کلمه بر ماهواره یاه ست وصل نشده و از استاد عزیزم آقای ملازاده که در شبکه جهانی توحید داره فعالیت میکنه شنیدم که گفت به محض اینکه مشکل مالی شبکه جهانی کلمه حل بشه دوباره شبکه جهانی کلمه بر ماهواره یاه ست نیز ان شاء الله فعالیتش را شروع میکنه و همان طور که میدانی ماه پر برکت رمضان ماه ویژه ای هست برای اجابت دعا ، پس خواهر گرامی مونس در این ماه مبارک رمضان به درگاه الله متعال دعا کن که مشکل مالی شبکه جهانی کلمه نیز حل بشه و فکر کنم در حال حاضر بر ماهواره هاتبرد شبکه جهانی کلمه هنوز فعالیتش را داره ادامه میده و من به دلیل اینکه دیش ماهواره ام از هاتبرد دچار مشکل فنی شده به خوبی خبر ندارم که در هاتبرد شبکه جهانی کلمه هنوز فعالیت داره یا نه و خواهر گرامی مونس به محض اینکه دوباره ان شاء الله اطلاعاتی جدید پیدا کردم در مورد فعالیت شبکه جهانی کلمه در وبلاگم به اشتراک میگذارم و شما خواهر گرامی مونس مثلا از طریق آدرس صفحه ی اینستاگرام شبکه جهانی کلمه نیز هر روزانه میتوانی پیگیری کنی چون بارها دیدم که در صفحه ی اینستاگرام شبکه جهانی کلمه نیز مسئولان شبکه اطلاع رسانی میکنند در مورد وضع شبکه و غیره و این آدرس اینستاگرام شبکه جهانی کلمه هست : https://www.instagram.com/kalemehtv/
سلام ممنونم از کامنت شما
پست های بسیار خوبی نوشتی ،
و اینکه دوست عزیز همیشه شعیه و سُنی با همدیگه بحث داشتن ،،، ولی مهم اینکه هر دو طرف بتونن به باور های هم احترام بذارن ، و کاش یه روز اینجور بشه ..
پاسخ : علیکم السلام برادر عزیز ، و ممنونم که به وبلاگم سر زدی و برادر عزیز میخوام به شما بگم وقتی آخوندهای ظالم شیعه به مقدسات ما اهل سنت احترام نمیگذارند و به الله متعال و به رسولش حضرت محمد صلی الله علیه وسلم و به اهل بیت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم و به اصحاب حضرت محمد صلی الله علیه وسلم و به همسران حضرت محمد صلی الله علیه وسلم و کلاً به دین مبین اسلام توهین و لعن میکنند پس ما اهل سنت باید از عقیده های خود دفاع کنیم و فکر میکنم شما برادر عزیز یکی از نفرات مردم شیعه هستی و وقتی مثلاً برای خواندن نماز جماعت به مسجد میروی بعدش احتمالاً بعضی وقت ها پای حرفای آخوندهای ظالم مینشینی و آخوندهای ظالم شیعه بدعت های زیادی در دین مبین اسلام وارد کرده اند و به اهل بیت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم نسبت میدهند و به الله متعال گناه کبیره ی شرک و .... را انجام میدهند و در بین ما اهل سنت نیز شنیده ام و دیده ام که کسانی هستند که کارهای شرک آمیز و بدعت انجام میدهند و در کل میخوام بگم بیاییم مسلمان واقعی باشیم
نشانههای یکتاپرستی
هنگامی که برای برافراشتن پرچمی که از گذشتگان خود تحویل گرفتهایم و در اطراف و اکناف این سرزمین قدم برمیداریم، باید به نکات زیر توجه نماییم:
1- دعوت مردم به توحید و یگانه پرستی از جهت شناخت خدا در فکر و بینش و از نظر عبادت و پرستش او در کردار و رفتار همان رخداد بزرگ اسلامی است که در طول تاریخ بشریت کشمکش و اختلافهای زیادی را به وجود آورده، و همان رسالت پیامبران است که دعوتشان را بر آن بنیان نهادهاند، و کسانی که این قضیه را نفهمیدهاند و از آن روی برتافتهاند دچار خسارت و ضرر و زیان گشتهاند.
2- موضوع توحید و یگانه پرستی به روشهای زیر تحقق مییابد:
1- اینکه پروردگارمان را بشناسیم و اقرار نماییم که او آفریدگار ما و جهان هستی و نشانههای آن است، و یقین داشته باشیم که او جهان هستی و امور آن را با قدرت و نیروی بیپایانش اداره میکند، و از همهی مخلوقاتش خبر دارد و هرآنچه که اراده کند به وقوع میپیوندد و آنچه که نخواهد هرگز رخ نمیدهد:
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ لَّهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ مَن ذَا ٱلَّذِي يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۖ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ وَسِعَ كُرۡسِيُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا ئَُودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡعَظِيمُ ٢٥٥﴾ [البقرة: 255].
خدایی جز الله وجود ندارد و او زنده پایدار (و جهان هستی را) نگهدار است. او را نه چرتی و نه خوابی فرا نمیگیرد (و همواره بیدار است و سستی و رخوت بدو راه ندارد). از آنِ اوست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است (و در ملک كائنات، او را انبازی نیست). كیست آن كه در پیشگاه او میانجیگری كند مگر با اجازه ی او؟ میداند آنچه را كه در پیش روی مردمان است و آنچه را كه در پشت سر آنان است (و مطلع بر گذشته و حال و آینده، و آگاه بر بود و نبود جهان است و اصلاً همه زمانها و مكانها در پیشگاه علم او یكسان است . مردمان) چیزی از علم او را فراچنگ نمیآورند جز آن مقداری را كه وی بخواهد. (علم و دانش محدود دیگران، پرتوی از علم بیپایان و بیكران او است). فرماندهی و فرمانروایی او آسمانها و زمین را دربر گرفته است، و نگاهداری آن دو ( برای او گران نیست و ) وی را درمانده نمیسازد و او بلند مرتبه و سترگ است).
خداوند سبحان به پیامبرش محمد ص دستور میدهد که پروردگارش را ندا دهد، و به این حقیقت اقرار نموده و این گونه به مناجات بپردازد:
﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلۡمُلۡكِ تُؤۡتِي ٱلۡمُلۡكَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡكَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِيَدِكَ ٱلۡخَيۡرُۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ٢٦ تُولِجُ ٱلَّيۡلَ فِي ٱلنَّهَارِ وَتُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِي ٱلَّيۡلِۖ وَتُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ وَتُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّۖ وَتَرۡزُقُ مَن تَشَآءُ بِغَيۡرِ حِسَابٖ ٢٧﴾ [آلعمران: 26-27].
«(بگو: پروردگارا! ای همه چیز از آن تو! تو هر كه را بخواهی حكومت و دارایی میبخشی و از هر كه بخواهی حكومت و دارایی را بازپس میگیری، و هر كس را بخواهی عزّت و قدرت میدهی و هركس را بخواهی خوار میداری، خوبی در دست تو است و بیگمان تو بر هر چیزی توانایی. (بخشی از) شب را جزو روز میگردانی (و بدین سبب شبها كوتاه و روزها دراز میگردند) و (بخشی از) روز را جزو شب میگردانی (و لذا روزها كوتاه و شبها دراز میشوند) و زنده را از مرده پدید میآوری و مرده را از زنده، و به هر كس كه بخواهی بدون حساب روزی میبخشی».
2- اینکه اعتراف نماییم که تنها این خدای آفریدگار، روزی دهنده، تدبیر کننده، توانا و دارای تمام صفات کمال و جلال شایستگی عبادت را دارد.
بسیاری از مردم وجود خدا را باور داشته و اقرار مینمایند که او آفریدگار هستی و روزی دهنده است و مرگ و زندگی در اختیار اوست، اما همراه با او دیگران را نیز میپرستند. به عنوان نمونه اعراب سرزمین حجاز خدا را میپرستیدند و حج میکردند و در دعاهایشان او را فرا میخواندند، به گمان خود فرزندان ابراهیم و حاملان دعوت او بودند و اقرار میکردند که آفریدگار و روزی دهنده ی آنهاست و مرگ و زندگی شان در اختیار او است، اما همراه با او بت و... را میپرستیدند: ﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُۖ فَأَنَّىٰ يُؤۡفَكُونَ ٦١﴾ [العنكبوت: 61].
«هر گاه از آنان (كه كسانی و یا بتهایی را شریک خدا میدانند) بپرسی چه كسی آسمانها و زمین را آفریده است، و خورشید و ماه را (برای منافع شما انسانها روان و) مسخّر كرده است؟ قطعاً خواهند گفت: خدا! (چرا كه میدانند كه این معبودهای دروغین همه مخلوقند و توانایی آفرینش كائنات و چرخش كرات را نداشته و ندارند)».
﴿قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهَآ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٨٤ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ٨٥ قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ ٨٦ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٨٧ قُلۡ مَنۢ بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيۡءٖ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيۡهِ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٨٨ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ فَأَنَّىٰ تُسۡحَرُونَ ٨٩﴾ [المؤمنون: 84-89].
«بگو: زمین و كسانی كه در زمین هستند از آن كیستند، اگر دانا و فرزانهاید؟! (بر اساس ندای فطرت، و بداهت عقل) خواهند گفت: (همه كائنات، و از جمله زمین و ساكنان آن) از آن خدایند. بگو: پس چرا نمیاندیشید و یادآور نمیگردید (كه تنها مالک كائنات شایسته پرستش است و بس؟). بگو: چه كسی صاحب آسمانهای هفتگانه و صاحب عرش عظیم است؟ (آیا ملک كائنات و فرمانروایی بر آنها از آن كیست؟). خواهند گفت: از آن خداست. بگو: پس چرا پرهیزگاری پیش نمیگیرید (و خویشتن را از فرجام شرک و كفر و عصیان نسبت به یزدان، صاحب و فرمانده جهان به دور نمیدارید؟!). بگو: آیا چه كسی فرماندهی بزرگ همهچیز را در دست دارد (و ملک فراخ كائنات و حكومت مطلقه بر موجودات، از آن او است؟) و او كسی است كه پناه میدهد (هر كه را بخواهد) و كسی را (نمیتوان) از (عذاب) او پناه داد، اگر فهمیده و آگاهید؟! خواهند گفت: از آن خداست. بگو: پس چگونه گول (هوی و هوس و وسوسه شیاطین را) میخورید و (از حق كنارهگیری میكنید، انگار) جادو و جنبل میشوید؟)».
بدون شک این تناقض واضح و آشکاری است، چگونه خدا را به یگانگی و به عنوان آفریدگار و روزی دهنده قبول داشتند و باور داشتند که مرگ و زندگی در اختیار اوست، ولی در عبادت، دعا و کمک و یاری دیگران را بخوانند و چگونه به قوانینی که انسان وضع نموده گردن مینهند و از رفتار آنها پیروی مینمایند؟! همهی اینها نشانهی گمراهی است.
برخی از نویسندگان وصف ایمان را به همهی کسانی که به وجود خدا و آفریدگار بودن او اعتراف نمودهاند اطلاق کردهاند، هرچند که او را عبادت ننمایند و از روش او پیروی نکنند، این اشتباهی آشکار است؛ زیرا چهارچوب ایمان و نشانههای آن واضح و مشخص میباشد. از این رو مؤمن کسی است که طبق قرآن و سنت بدان چنگ زند. هنگامی که از پیامبر ص در مورد ایمان پرسیده میشد، میفرمود:
«أَنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ»1. ( صحیح إمام مسلم ) «ایمان یعنی به وجود خدا، فرشتگان، کتابها، پیامبران و روز واپسین یقین داشته باشی».
هر کسی یکی از این ارکان پنجگانه را نپذیرد و در مقابل آن کوتاهی نماید مؤمن محسوب نمیشود، بنابر این ایمان تنها باور داشتن وجود خداوند نیست. موضوع دیگر اسلوب قرآن در ستیز با مشرکینی است که وجود خدا را قبول داشتند و او را آفریدگار و روزی دهنده و این که مرگ و زندگی در اختیار اوست و تدبیر کننده و گرداننده امور میشناختند، اما همراه با او دیگری را میپرستیدند. بنابراین قرآن ابتدا صفات خداوند را به طور مفصل توضیح داده تا کسی که آفریدگار و روزی دهنده است شایسته عبادت است و جز او کسی دیگر شایستگی پرستش را ندارد.
خداوند متعال در این زمینه، خطاب به مشرکین میفرماید:
﴿أَوَ لَمۡ يَرَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَنَّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ كَانَتَا رَتۡقٗا فَفَتَقۡنَٰهُمَاۖ وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ كُلَّ شَيۡءٍ حَيٍّۚ أَفَلَا يُؤۡمِنُونَ ٣٠ وَجَعَلۡنَا فِي ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِيَ أَن تَمِيدَ بِهِمۡ وَجَعَلۡنَا فِيهَا فِجَاجٗا سُبُلٗا لَّعَلَّهُمۡ يَهۡتَدُونَ ٣١ وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗاۖ وَهُمۡ عَنۡ ءَايَٰتِهَا مُعۡرِضُونَ ٣٢ وَهُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ كُلّٞ فِي فَلَكٖ يَسۡبَحُونَ ٣٣﴾ [الأنبياء: 30-33].
«آیا كافران نمیبینند كه آسمانها و زمین (در آغاز خلقت به صورت توده عظیمی در گستره فضا، یكپارچه) به هم متّصل بوده و سپس (بر اثر انفجار درونی هولناكی) آنها را از هم جدا ساختهایم (و تدریجاً به صورت جهان كنونی درآوردهایم) و هرچیز زندهای را (اعم از انسان و حیوان و گیاه) از آب آفریدهایم. آیا (درباره آفرینش كائنات نمیاندیشند و) ایمان نمیآورند؟ ما در زمین كوههای استوار و ریشهداری پدید آوردهایم تا زمین انسانها را مضطرب نسازد و توازن آنان را به هم نزند (و كوهها از فشار گدازهها و گازهای درونی، و حركات پوسته زمین، و از وزش تند بادها، تا حدّ زیادی جلوگیری كنند)، و در لابلای كوهها راههای گشادی به وجود آوردهایم، تا این كه (پیوند انسانها به وسیله سلسله جبالها از هم نگسلد و به مقصدشان) راهیاب گردند (و با دیدن این آثار به ذات آفریدگار پی ببرند). و ما آسمان را سقف محفوظی نمودیم، ولی آنان از نشانههای (خداشناسی موجود در) آن روی گردانند (و درباره این همه عظمتی كه بالای سرشان جلوهگر است نمیاندیشند). خداست كه شب و روز و خورشید و ماه را آفریده است و همه در مداری میگردند (كه او برای آنها تعیین كرده است)».
3- اینکه از آیاتی که اسماء و صفات و افعال خدا را بیان میکنند پروردگارمان را بشناسیم و، و این بهترین راهی است که بندگان را به خدا میرساند و به طور شایستهای او را میشناسند. زیرا خداوند در دنیا دیده و مشاهده نمیشود، و کسی که با تدبر و تفکر قرآن را مطالعه نماید، میفهمد که آن آکنده از خداشناسی و بحث از اسماء و صفات وی میباشد.
اندیشیدن در اسماء و صفات خدا و ندا دادن و عظمت و بزرگی او با اسماء و صفاتی که برای خود قائل شده، بینش و درون انسان را زنده میگرداند و آرامش و زندگی را به او باز میگرداند:
﴿أَلَا بِذِكۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ﴾ [الرعد: 28]. «هان! دلها با یاد خدا آرام میگیرند (و از تذكّر عظمت و قدرت خدا و انجام عبادت و كسب رضای یزدان اطمینان پیدا میكنند)».
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَا﴾ [الأعراف: 180].
«خدا دارای زیباترین نامهاست (كه بر بهترین معانی و كامل ترین صفات دلالت مینمایند. پس به هنگام ستایش یزدان و درخواست حاجات خویش از خدای سبحان) او را بدان نامها فریاد دارید و بخوانید».
4- معنی عبادت بسیار گسترده و وسیع است، از اینرو عبادتی که به ما دستور داده شده تا خدا را به وسیلهی آن بخوانیم، کلمهای است که شامل شعارهای دینداری (عبادات)، اعمال قلبی(نیت) و سلوک و رفتار است، بنابراین آنچه که امروز رایج است، منظور از شریعتی که به ما دستور داده شده از آن پیروی نماییم تنها شعارهای دینداری (عبادات) نیست.
5- برای توحید و یگانهپرستی تنها اقرار به وحدانیت خدا در ربوبیت (توحید اعتقادی) و الوهیت (توحید عملی) کافی نیست، بلکه باید علاوه بر آن به طاغوتهایی که در برابر خدا قرار گرفته و مورد پرستش واقع میشوند کفر ورزیده شود. خداوند متعال میفرماید:
﴿فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَا﴾ [البقرة: 256].
«بنابراین كسی كه از طاغوت (شیطان و بتها و معبودهای پوشالی و هر موجودی كه بر عقل بشورد و آن را از حق منصرف كند) نافرمانی كند و به خدا ایمان بیاورد، به محكمترین دستاویز درآویخته است (و او را از سقوط و هلاكت میرهاند و) اصلاً گسستن ندارد».
عبادت بدین معنی نیست که خدا را بستاییم و سپس با کفار و ستمگران صلح و آشتی نماییم، بلکه کفر به باطل و جنگ و مقابله با آن از صمیم ایمان است و هرگز نباید با آنها سازش کرد.
6ـ کینه و دشمنی با طاغوت و طاغوتیان؛ برخی از دعوتگران اسلامی بر این باورند که ما نسبت به کافران و فاسقان هیچگونه نفرت و کینهای نداریم و خواهان نیکی و خوبی برای آنها هستیم؛ زیرا انسان مسلمان کینه توز نیست و نسبت به کسی بغض و کینه ندارد؛ اما باید بدانیم که این کلمه حاوی حق و باطل است: باطل از اینرو که معتقد هستند مسلمان نسبت به کسی بغض و کینه ندارد، و این سخنی نادرست است؛ زیرا خداوند به ما دستور داده که نسبت به شیطان، فرعون، ابوجهل و ... نهایت نفرت و کینه داشته باشیم، اینها دشمنان خدا هستند و خداوند از آنها بیزار است و آنها را ناپسند میشمارد، و خداوند از ما خواسته که با دشمنانش دشمنی بورزیم و آنها را زشت و منفور بدانیم:
﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَوۡ كَانُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ أَوۡ أَبۡنَآءَهُمۡ أَوۡ إِخۡوَٰنَهُمۡ أَوۡ عَشِيرَتَهُمۡۚ أُوْلَٰٓئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٖ مِّنۡهُ﴾ [المجادلة: 22].
«مردمانی را نخواهی یافت كه به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند، ولی كسانی را به دوستی بگیرند كه با خدا و پیغمبرش دشمنی ورزیده باشند، هرچند كه آنان پدران، یا پسران، یا برادران، و یا قوم و قبیله ایشان باشند. چرا كه مؤمنان، خدا بر دلهایشان رقم ایمان زده است، و با نفخه ربانی خود یاریشان داده است و تقویتشان كرده است».
و دربارهی محبت و ارتباط با آنها به ما چنین هشدار میدهد:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمۡ أَوۡلِيَآءَ تُلۡقُونَ إِلَيۡهِم بِٱلۡمَوَدَّةِ﴾ [الممتحنة: 4].
«ای مؤمنان! دشمنان من و دشمنان خویش را به دوستی نگیرید. شما نسبت بدیشان محبت میكنید و مودت میورزید».
خداوند به ما دستور میدهد تا از ابراهیم و همراهانش پیروی نموده و او را سرمشق و الگوی خود قرار دهیم:
﴿قَدۡ كَانَتۡ لَكُمۡ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ فِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ إِذۡ قَالُواْ لِقَوۡمِهِمۡ إِنَّا بُرَءَٰٓؤُاْ مِنكُمۡ وَمِمَّا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ كَفَرۡنَا بِكُمۡ وَبَدَا بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةُ وَٱلۡبَغۡضَآءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥٓ﴾ [الممتحنة: 4]. «(رفتار و كردار) ابراهیم و كسانی كه بدو گرویده بودند، الگوی خوبی برای شماست، بدانگاه كه به قوم خود گفتند: ما از شما و از چیزهایی كه به غیر از خدا میپرستید، بیزار و گریزانیم، و شما را قبول نداریم و در حق شما بیاعتناییم، و دشمنانگی و كینهتوزی همیشگی میان ما و شما پدیدار آمده است، تا زمانی كه به خدای یگانه ایمان میآورید و او را به یگانگی میپرستید».
لازم به ذکر است که این موضوع در قرآن و سنت واضح و آشکار میباشد.
در حقیقت ما از اینرو خواهان نیکی و خوبی به ستمگران و کافران هستیم که آنها را به سوی ایمان دعوت مینماییم و خواهان مسلمان شدن آنها هستیم.
برادران و خواهران گرامی! شناخت خدا همراه با اسماء و صفاتش و روی آوردن به عبادت و پرستش او و پیروی نمودن از روشی که در کتابش خود نازل کرده و پیامبر ( ص ) آن را بیان نموده، تنها درمان بیماریها و شفای دردهای انسانهاست و مایهی شادابی روح و روان ماست و باطن درونمان را روشن میگرداند:
﴿وَكَذَٰلِكَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَاۚ مَا كُنتَ تَدۡرِي مَا ٱلۡكِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِيمَٰنُ وَلَٰكِن جَعَلۡنَٰهُ نُورٗا نَّهۡدِي بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَا﴾ [الشورى: 52].
«همان گونه كه به پیغمبران پیشین وحی كردهایم، به تو نیز به فرمان خود جان را وحی كردهایم (كه قرآن نام دارد و مایه حیات دلها است. پیش از وحی) تو كه نمیدانستی كتاب چیست و ایمان كدام، ولیكن ما قرآن را نور عظیمی نمودهایم كه در پرتو آن هر كس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت میبخشیم».
خداوند بدین جهت وحی را روح و نور نامیده که وحی به روح و روان نور و روشنایی میبخشد و او را به زندگی حقیقی پیوند میدهد، انسان بدون این روح مانند حیواناتی است که میخورند و مینوشند و جنس بازی مینمایند. اما روحی که انسان را به قلههای کمال میرساند و او را بر دیگران برتری میدهد، همان روحی است که هنگام ارتباط با وحی الهی جان و روان او را فرا میگیرد.
کسانی که فاقد چنین روحی هستند، همچون مردگان بیجان میباشند گرچه به ظاهر زندهاند.
خداوند میفرماید:
﴿أَوَ مَن كَانَ مَيۡتٗا فَأَحۡيَيۡنَٰهُ﴾ [الأنعام: 122].
«آیا كسی كه (به سبب كفر و گمراهی همچون) مردهای بوده است و ما او را با اعطای ایمان در پرتو قرآن) زنده كردهایم».
کافران و گمراهان مانند مردگان بدون تحرک میباشند، که خداوند به وسیلهی وحی و کتابش به او جان میدهد و او را زنده میگرداند؛ و کسی که برای این دین خالصانه قدم بر ندارد دارای قلب و درونی بیمار است:
﴿فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَهُمُ ٱللَّهُ مَرَضٗا﴾ [البقرة: 10].
«در دلهایشان بیماری حسودی و كینهتوزی با مؤمنان) است و خداوند نیز با یاری دادن و پیروز گرداندن حق) بیماری ایشان را فزونی میبخشد».
تنها راه نجات از بیماری روح و روان پیروی کردن از این دین آسمانی است. لازم به یادآوری است که پیامهای افراد سرگردان و گمگشتهای همچون: انگلس، مارکس، سارتر، میشل عفلق و... بر نیرو و شاداب بودن روح و روان انسان نمیافزایند.
وحی خداوند نوری است که پرده ی تاریکیهای جهل و کفر را پاره میکند:
﴿أَوَ مَن كَانَ مَيۡتٗا فَأَحۡيَيۡنَٰهُ وَجَعَلۡنَا لَهُۥ نُورٗا يَمۡشِي بِهِۦ فِي ٱلنَّاسِ﴾ [الأنعام: 122].
«(آیا كسی كه (به سبب كفر و گمراهی همچون) مردهای بوده است و ما او را (با اعطای ایمان در پرتو قرآن) زنده كردهایم و نوری (از مناره ایمان) فرا راه او داشتهایم كه در پرتو آن، میان مردمان راه میرود (و چشم او را روشنایی، گوش او را شنوایی، زبان او را توان گفتار، و دست و پای او را قدرت انجام كار میبخشد)».
﴿وَلَٰكِن جَعَلۡنَٰهُ نُورٗا نَّهۡدِي بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَا﴾ [الشورى: 52].
«ولی ما قرآن را نور عظیمی نمودهایم كه در پرتو آن هر كس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت میبخشیم».
خداوند برای نور هدایتی که منبع آن کتاب خدا و سنت پیامبر ص است و در قلب انسان مؤمن میدرخشد، مثال بسیار زیبایی ذکر کرده و میفرماید:
﴿ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ مَثَلُ نُورِهِۦ كَمِشۡكَوٰةٖ فِيهَا مِصۡبَاحٌۖ ٱلۡمِصۡبَاحُ فِي زُجَاجَةٍۖ ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوۡكَبٞ دُرِّيّٞ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَكَةٖ زَيۡتُونَةٖ لَّا شَرۡقِيَّةٖ وَلَا غَرۡبِيَّةٖ يَكَادُ زَيۡتُهَا يُضِيٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖۚ يَهۡدِي ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن يَشَآءُۚ وَيَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ لِلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ ٣٥﴾ [النور: 35].
«خداوند روشنگر آسمانها و زمین است (و اوست كه جهان را با نور فیزیكی ستارگان تابان، و با نور معنوی وحی و هدایت و معرفت درخشان، و با شواهد و آثار موجود در مخلوقات فروزان كرده است). نور خدا، به چلچراغی میماند كه در آن چراغی باشد و آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حباب درخشانی كه انگار ستاره فروزان است، و این چراغ (با روغنی) افروخته شود (كه) از درخت پربركت زیتونی (به دست آید) كه نه شرقی و نه غربی است (بلكه تک درختی است در سرزمین باز و بلندی كه از هر سو آفتاب بدان میتابد . به گونهای روغنش پالوده و خالص است) انگار روغن آن بدون تماس با آتش دارد شعلهور میشود. نوری است بر فراز نوری! (نور چلچراغ و نور حباب و نور روغن زیتون، همهجا را نورباران كردهاند. به همین منوال هم نور تشریعی وحی و نور تكوینی هدایت و نور عقلانی معرفت پردههای شک و شبهه را از جلوی دیدگان همگان كنار زده، و جمال ایزد بلند مرتبه را بر در و دیوار وجود به تجلّی انداختهاند. امّا این چشم بینا و دل آگاه است كه میتواند ببیند و دریابد). خدا هر كه را بخواهد به نور خود رهنمود میكند (و شمعک نور خرد را به چلچراغ نور اَحَد میرساند و سراپا فروزانش میگرداند). خداوند برای مردمان مثلها میزند (تا معقول را در قالب محسوس بنمایاند و دور از دایره دریافت خرد را - تا آنجا كه ممكن است، با كمک وحی و در پرتو دانش - به خرد نزدیک نماید) و خداوند آگاه از هر چیزی است (و میداند چگونه مخلوق را با معبود آشنا گرداند)».
این مثالی است که خداوند برای نور خود در قلب انسان مؤمن ذکر کرده، و نور را به چراغ، و قلب انسان مؤمن را به حباب تشبیه نموده است، و شریعتی که منبع نور قلب انسان است را به روغن صاف، پاکیزه و معتدلی تشبیه نموده که پالوده و خالص است؛ پس چنین نور و روشنایی، درخشان و تابنده است (نوری است بر فراز نوری!) اما تنها کسانی میتوانند به این نور دست یابند که خدواند آنها را انتخاب نموده است:
﴿يَهۡدِي ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن يَشَآءُ﴾ . ( تفسیر ابن کثیر )
برای اینکه به این نور ربانی و ایمانی دست یابیم باید خدای یگانه را به عنوان یار و یاور خود برگزینیم و از ایدئولوژیهای گمراه و کمونیستی، سرمایهداری و ملیگرایی سر باز زده و روی برتابیم و به آیین پروردگارمان روی آوریم، در غیر اینصورت تمام روشها و برنامههای بشری، انسان را به انواع تاریکیها و گمراهیها گرفتار مینمایند:
﴿ٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۖ وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَوۡلِيَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ يُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِۗ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٢٥٧﴾ [البقرة: 257].
«خداوند متولّی و عهدهدار (امور) كسانی است كه ایمان آوردهاند. ایشان را از تاریكیهای (زمخت گمراهی شک و حیرت) بیرون میآورد و به سوی نور (حق و اطمینان) رهنمون میشود. و (امّا) كسانی كه كفر ورزیدهاند، طاغوت (شیاطین و داعیان شرّ و گمراهی) متولّی و سرپرست ایشانند. آنان را از نور (ایمان و فطرت پاك) بیرون آورده به سوی تاریكیهای (زمخت كفر و فساد) میكشانند. اینان اهل آتشند و در آنجا جاویدانه میمانند)».
برادران و خواهران گرامی! کسانی که امروز در پرتو نور اسلام زندگی میکنند از نفس و روانی عزت مندانه و بینشی روشن و تابناک برخوردارند، آنها به حقیقت و هدایت دست یافته و با اصول و ایدئولوژیهای باطل و گمراه کننده به جنگ و ستیز پرداختهاند؛ آنها در عالم برزخ و دنیای آخرت نیز با همان نور و روشنایی مسیر حرکت خود را ادامه میدهند، اما کسانی که از این نور محروم ماندهاند و دنیا را همراه با عقاید و افکار و اندیشههایی تاریک سپری میکنند که فکر منحرف انسانی آن را بوجود آورده است، در آینده با زندگی سخت و پر مشقت مواجه میشوند و در حالی اظهار ندامت و پشیمانی میکنند که سودی ندارد. خداوند سبحان حالت و وضعیت این دو گروه را در سرای آخرت چنین به تصویر میکشد:
﴿يَوۡمَ تَرَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَسۡعَىٰ نُورُهُم بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَبِأَيۡمَٰنِهِمۖ بُشۡرَىٰكُمُ ٱلۡيَوۡمَ جَنَّٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٢ يَوۡمَ يَقُولُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتُ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱنظُرُونَا نَقۡتَبِسۡ مِن نُّورِكُمۡ قِيلَ ٱرۡجِعُواْ وَرَآءَكُمۡ فَٱلۡتَمِسُواْ نُورٗاۖ فَضُرِبَ بَيۡنَهُم بِسُورٖ لَّهُۥ بَابُۢ بَاطِنُهُۥ فِيهِ ٱلرَّحۡمَةُ وَظَٰهِرُهُۥ مِن قِبَلِهِ ٱلۡعَذَابُ ١٣ يُنَادُونَهُمۡ أَلَمۡ نَكُن مَّعَكُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ وَلَٰكِنَّكُمۡ فَتَنتُمۡ أَنفُسَكُمۡ وَتَرَبَّصۡتُمۡ وَٱرۡتَبۡتُمۡ وَغَرَّتۡكُمُ ٱلۡأَمَانِيُّ حَتَّىٰ جَآءَ أَمۡرُ ٱللَّهِ وَغَرَّكُم بِٱللَّهِ ٱلۡغَرُورُ ١٤ فَٱلۡيَوۡمَ لَا يُؤۡخَذُ مِنكُمۡ فِدۡيَةٞ وَلَا مِنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۚ مَأۡوَىٰكُمُ ٱلنَّارُۖ هِيَ مَوۡلَىٰكُمۡۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ ١٥ ۞أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ وَلَا يَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلُ فَطَالَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَمَدُ فَقَسَتۡ قُلُوبُهُمۡۖ وَكَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ ١٦ ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ يُحۡيِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَاۚ قَدۡ بَيَّنَّا لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِ لَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ ١٧﴾ [الحديد: 12-15].
«روزی مردان مؤمن و زنان مؤمن را خواهی دید كه (به سوی بهشت حركت میكنند و) نور (ایمان و اعمال خوب) ایشان، پیشاپیش آنان و در سمت راستشان در تلألؤ و درخشش است (و فرشتگان بدیشان مباركبادی میگویند و میفرمایند:) مژده باد! كه امروز به بهشتی در میآیید كه در زیر (كاخها و درختان) آن، رودبارها جاری است و جاودانه در آنجا بسر میبرید و میمانید. پیروزی بزرگ و رستگاری سترگ، این است (خوش باشید). روزی مردان منافق و زنان منافق به مؤمنان میگویند: (با شتاب به سوی بهشت حركت نكنید و) منتظرمان بمانید تا از نور شما فروغ و پرتوی (به ما بتابد و از آن) استفاده كنیم! بدیشان گفته میشود: به عقب برگردید (و مجدّداً به دنیا بروید) و نوری به دست بیاورید! در این حال ناگهان دیواری میان آنان زده میشود كه دری دارد. داخل آن (كه به طرف مؤمنان است) رو به رحمت است (كه بهشت و نعمت سرمدی است) و خارج آن (كه به طرف منافقان است) رو به عذاب است (كه دوزخ و نقمت ابدی است). منافقان، مؤمنان را فریاد میدارند، مگر ما (در دنیا) با شما نبودیم؟ میگویند: بلی! ولیكن (با نفاق) خویشتن را گرفتار بلا كردید، و چشم به راه (مرگ پیغمبر، و نابودی مسلمانان، و برچیده شدن اسلام) ماندید و (درباره حقانیت دعوت پیغمبر و قرآن و وجود معاد و رستاخیز) شک و تردید ورزیدید، و آرزوها و پندارها شما را گول زد، تا این كه فرمان خدا (مبنی بر مرگتان) فرا رسید و اهریمن (بدكاره و نفس امّاره) فریبكار، شما را درباره خدا فریب داد. پس امروز، هم از شما، و هم از كافران، عوضی و غرامتی پذیرفته نمیشود. جایگاه شماها آتش دوزخ است. دوزخ سرپرستتان است (و پناهگاهی جز آن ندارید) و چه بد سرنوشتی و چه بد جایگاهی است! آیا وقت آن برای مؤمنان فرا نرسیده است كه دلهایشان به هنگام یاد خدا، و در برابر حق و حقیقتی كه خدا فرو فرستاده است، بلرزد و كرنش برد؟ و آنان همچون كسانی نشوند كه برای آنان قبلاً كتاب فرستاده شده است و سپس زمان طولانی بر آنان سپری گشته است، و دلهایشان سخت شده است، و بیشترشان فاسق و خارج (از حدود دین خدا) گشتهاند. بدانید كه خداوند زمین مرده را زنده میكند. ما آیهها را برای شما (با ذكر مثالها) روشن میگردانیم و بیان میداریم، تا این كه شما (مطالب و مقاصد آنها را) بفهمید)».
در پایان از خداوند بلند مرتبه میخواهم که به شما توفیق دهد، گامهای استواری را به شما عطا نماید، پاداشی نیک و کامل را بر شما ارزانی دارد، شما را وسیلهی باز کردن درهای نیک و بستن درهای بد قرار دهد و توسط شما همهی بندگان و شهرهای این سرزمین مشمول نیکی و برکت واقع شوند و به شما شنوندگان و خوانندگان گرامی اجر و پاداش عنایت نماید.
﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّكَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ ١٨٠ وَسَلَٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٨١ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٨٢﴾ [الصافات: 180-182].
«پاک و منزّه است خداوندگار تو از توصیفهایی كه (مشركان درباره خدا به هم میبافند و سر هم) میكنند، خداوندگار عزّت و قدرت. درود بر پیغمبران! ستایش، یزدان را سزاست كه خداوندگار جهانیان است».
منبع کتاب : توحید محور زندگی
تألیف : دکتر عمر سلیمان اشقر
ترجمه : گروه فرهنگی انتشارات حرمین
سایت کتابخانه عقیده : www.aqeedeh.com
عدالت یکی از اساسات تشکیل جامعهء اسلامی است.
بناءً در نظام اسلام به این اصل اهمیت خاصی داده شده است،عدالت ازستونهای مهم کاخ سعادت جامعۀ بشری شناخته شده است. و یگانه راهی است که افراد یک جامعه را از اِتلاف حقوق، ظلم وتعدی مامون میسازد و درپرتو آن میتوانند به فراغت خاطرزندگی کنند وازمنافع زندگی لذت ببرند. درجامعۀ که اصول عدالت اجتماعی اسلام بر قرار ومردم از آن برخور دار نباشند هــرگونه بینظمی، هرج ومرج نمو دار میشود وشیشۀ صاف و پاک دلهای مردم به کثافات حقد و کینه، بغض وعداوت مُلوث میگردد.
دین مقدس اسلام اولین چیزی را که برای بقای حفظ وبقای هستی بشر مقرر داشته، مبدأ عدالت است که بین مردم برقرار باشد.
به همین دلیل درمباحث اجتماعی اسلام روی هیچ اصلی باندازۀ عدالت تکیه نشده است.
اما آنچه که ضروری وقابل توجه است اینکه اسلام تنها توصیه به عدالت نمیکند، بلکه مهم اجرای عدالت است، خواندن آیات و احادیث که به عدالت امرمی کند، تنها برفراز منابر ویا نوشتن درکتب، اخبارات ومجلات، قوانین وضعی ویا گفتن آنها درلابلای سخنرانیها به تنهایی درد بیعدالتی وتبعیض را درجامعه در مان نمیکند، بلکه آن روز روزعظمت و مفاهیم این دستورها آشکار میگردد که درمتن زندگی مسلمانها پیاده شود.
واین نظام راستین ومعقـول با سرعت مُحیّرُ العُقول تمام جهان را تحت سیطره وتسخیر خود قرار داد وتا وقتیکه این مبادی مورد تائید وقبول جامعۀ اسلامی بود وازآن پیروی مینمودند هرنوع کامیابی وسرفرازی به استقبال شان میشتافت و از حسن زندگی وحاکمیت مادی و معنوی برخوردار بودند.
و از آن روزی که عمل به این اصل ترک شد، ظلم وجورتعدی بر جامعۀ اسلامی حاکم شد، سر نوشت مسلمانها به دست افراد و اشخاص مستبد و خدا نا شناس توسط استعمارگران واستثمارگران جهانی تفویض ومیراثی گردید، حال ِمسلمانها چنین و چنان است که میبینید و میشنوید.
اگر واقعاً جامعۀ اسلامی میخواهد عزت وکرامت از دست رفتۀ خویش را بدست آرد، بآن اصل رجوع وعمل کنند که اول این امت بآن اصل رجوع وعمل کردند.
راجع به عدالت قرآن کریم درسورتهای مکی ومدنی اعتنای خاصی نموده وروش عادلانه را با دوست و دشمن قریب وبیگانه لازم شمرده چنانچه میفرماید:
1- ﴿وَلَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ ٨﴾ [المائدة: 8] یعنی: دشمنی مردم شما را باعث نسازدکه اصل عدالت را بگذارید وبا ایشان بیعدالتی کنید، عدالت را پیشۀ خود سازید که شما را براه تقوی نـزدیک میسازد ودرقطارپرهیز گاران حساب میشوید.
2- ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ﴾ [النحل: 90].
یعنی: خداوند ﷻ به عدل واحسان امرمی کند.
چه قانونی از«عدل» جامعتر و گیراتر تصور میشود؟ عدل همان قانونی است که تمام نظام هستی دنیا برمحورآن میگردد، آسمانها وزمین، آفتاب ومهتاب، شب وروز وهمۀ موجودات براساس عدالت قایم است. بناءً مقولۀ مشهور است که گفته میشود:
«بالعدلِ قامتِ السماواتُ وَالأرض» یعنی بخاطر عدل وانصاف آسمان و زمین استوار است. و نیز گفته شده است دولت عادل اگرچه کافرباشد امکان بقایش است، ولی دولت ظالم با وصف مسلمان بودنش نیست ونابود میگردد.
حالا اگر به خود بنگریم جامعۀ انسانی که گوشۀ کوچکی ازاین عالم پهناوراست نیزنمیتواند ازاین قانون جهان شمول مستثنی باشد وبدون عدل به حیات سالم خود ادامه دهد.
پس عدل به معنی واقعی کلمه آنست که هرچیزی درجای خود باشد، بنا براین هرگونه انحرافات، افراط، تفریط، تجاوز ازحدّ، تعدی به حقوق دیگران برخلاف اصل عدالت است.
یک انسان سالم کسی است که تمام دستگاه بدن او هر یک کار خودش را بدون کم وزیاد انجام دهد، اما به محض اینکه یک یا چند دستگاه درانجام وظیفه کوتاهی کرد ویا درمسیرتجاوز گام نهاد، فوراً آثاراختلال درتمام بدن نمایان میگردد و بیماری حتمی است.
کل جامعۀ انسانی نیز همانند بدن یک انسان است، که بدون رعایت اصل عدالت بیمار خواهد بود.
وحدت اجتماعی مسلمانها را پیامبرﷺ با مثال توضیح نموده میفرماید مسلمانها مثل جسد واحداند:
«وعن النعمان بن بشیرقال: قال رسول الله ﷺ «مَثَلُ المُؤمِنِینَ فِی تَوَادِّهِم وَتَرَاحُمِهِم وَ تَعَاطُفِهِم، مَثَلُ الجَسَدِ إذَا اشتَکَی مِنهُ عُضوٌ تَدَاعَـی لَهُ سَائِرُ الجَسَدِ بِاسَّهر ِوَالحُمَی» (بخاری (6011). مسلم (2586) کتاب البر والصلة.)
ازنعمان ابن بشیرروایت است که رسول الله ﷺ فرمود:
مثال مسلمانها درمحبت ورحمت ومهربانی شان به همدیگر مانند یک جسد است، که هرگاه عضوی ازآن بدرد آید دیگر اعضای جسد درتب وبیدارخوابی با آن همراهی میکنند.
شرح: بدون شک هنگامیکه دریک جامعه محبت، رحمت وهمکاری حکمفرما شود، در شادیها وغمها نیز احساس واحدی برای همگان پدیدار میگردد.
و نیزشاعرمعروف و سخنور فارسی سعدی (رح) حالت اجتماعی مسلمانها را در شعری تمثیل کرده است:
وُجود تو شهری است پُرنِیکُ و بد تو سلطان ودستورِ دانا خرد
رضا و ورع نیکنامان حُر هوی و هوس، رهزن و کِیسه بُر
چو سلطان عنایت کند با بدان کجا ماند آسایشِ بخردان؟
توراشهرتوحرصوکینوحسدچوخوندررگانندوجاندرجسد
هوی و هوس را نماند ستیز چو بینند سر پنجۀ عقل، تیز
3- ﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّٰمِينَ بِٱلۡقِسۡطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ وَلَوۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ أَوِ ٱلۡوَٰلِدَيۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِينَ﴾ [النساء: 135].
یعنی: ای مومنان! برانصاف استوارگردید گواهی دهنده گان برای خدا اگرچه به ضررخود شما ویا به ضررپدر ومادرویا نزدیکان شما تمام شود.
اکنون بعد از برسی ومطالعۀ اساسات اسلام ثابت میگردد که نقش دین در زندگی اجتماعی و فردی نقش صلح واخوت وحفظ کرامت است.
هیچ نوعی ایجاد تفرقه واختلاف را دربین مسلمانها اجازه نمیدهد، و لو به هراسم و رسم، نام و نشانی که باشد، ولو ایجاد تفرقه از طرف هر شخص و قومی که باشد.
منبع کتاب : اخلاق اسلامی و آداب اجتماعی
بقلم : نعمت الله «وثیق»
کابل مؤرخ:28/11/1385هـ ش
سایت کتابخانه عقیده : www.aqeedeh.com
عدالت در لغت: در صحاح جوهری (ص 415-416) در تعریف لغوی عدالت چنین آمده است؛ عدل متضاد جور است. گفته میشود «عدل علیه فی القضیة فهو عادل» یعنی: «در پرونده با او عادلانه برخورد کرد بنابراین عادل است».
و گفته میشود: «فلانٌ مِن أهل المَعدِلَة» یعنی: از اهل عدل و داد است، و «رجلٌ عدلٌ» یعنی مورد رضا و قانع کننده در شهادت است. در اصل مصدر است و نیز «قومٌ عدلٌ وعدولٌ» جمع است و «قد عدل الرجل بالضم عدالة» آن مرد عدالت را برقرار کرد.... تا آن جا که میگوید: «وتعدیلُ الشیء» تقویمه: یعنی راست کردن و برافراشتن، گفته میشود: « عدلته فاعتدل »: برخواستم و او نیز برخواست.
و در «مصباح الـمنیر» (2, 397) چنین آمده است: «عدلت الشاهد» یعنی عدالت را به او نسبت دادم و وصف کردم. و در قاموس (4, 13) آمده است: عدل ضد جور است، و هر آنچه که راست و درست اقامه شده باشد مثل عدالة وعدولة ومعدِلة ومعدَلة.
از این تعریف لغوی مشخص میشود که عدالت در لغت استقامت است، و همچنین شخص عادل کسی است که از او شبههای ظاهر نمیشود و کسی است که مردم از او راضی هستند و شهادتش را قبول میکنند و به آن قانع هستند.
عدالت در اصطلاح: عبارات علما در تعریف اصطلاحی عدالت متنوع است:
خطیب بغدادی در «الکفایة» (ص103) عدالت را چنین تعریف میکند: شخص عادل کسی است که نسبت به انجام فرایضش آشنا باشد و به آنچه به آن امر شده ملزم و از آنچه که نهی شده دوری جوید و از فواحش خرد کننده اجتناب ورزد و خواهان حق و واجب باشد در افعال و معاملاتش، و در لفظش خود را بپرهیزد از سخنانی که مروت را لکه دار میکند. کسی که اینچنین باشد به عادل بودن در دینش منسوب است و به صدق در گفتهاش معروف است و در این وصف، اجتناب ا ز گناهان کبیرهای که فاعل آن فاسق نامیده میشود کفایت نمیکند، و با این وصف باید ازچیزهایی که خود نمیداند گناه کبیره است ولی مردم میگویند، خودداری کند.
وابن حاجب عدالت را در مختصرالمنتهی (2/63) چنین تعریف میکند: محافظتی دینی است که حمل میشود بر ملازمت، تقوی و رادمردی و بدعت با آن نیست، و با اجتناب از گناهان کبیره و ترک اصرار بر گناهان صغیره و ترک بعضی از گناهان صغیره و بعضی از مباحات تحقق پیدا میکند.
تعریف ابن همام: او در تعریف عدالت در کتابش «التحریر» (3/44) آورده است: که استعدادی است که بر ملازمت تقوی و فتوت حمل میشود و شرط آن: کمترین حدش ترک گناهان کبیره اصرار بر صغیره و چیزی که مخل جوانمردی است.
بعضی از اهل عراق در تعریف عدالت میگویند: تنها عبارت است از اظهار اسلام با سالم بودن مسلمانان از فسق ظاهری، پس هروقت حالش چنین باشد واجب است که عادل باشد، و عدل در نزد هر مسلمانی مجهول است . («الکفایة» خطیب بغدادی (ص 141).
و قرافی در کتابش «شرح تنقیح الفصول » (ص361) عدالت را اینگونه تعریف میکند که: اجتناب از گناهان کبیره و بعضی از گناهان صغیره و اصرار بر آن و ترک بعضی از مباحاتی که مروت را خدشه دار میکند.
و غزالی در «المستصفی» (1/157) آن راچنین تعریف میکند: عدالت عبارت است از استقامت سیرت و دین و حاصل آن برمیگردد به هیئت راسخ در نفس که حمل میشود بر ملازمت همیشگی تقوی و مروت تا اینکه مردم به صدق او اطمینان حاصل کنند. وگرنه به قول کسی که از خدا آنچنان ترسی ندارد که او را از دروغ منع کند، هیچ اعتمادی نیست، و در اینکه عصمت از تمام گناهان شرط نیست اختلافی وجود ندارد و همچنین پرهیز از گناهان کبیره کافی نیست بلکه باید از گناهان صغیره همچون دزدیدن یک پیاز و کاستن در دانه از روی عمد وبه طور کامل هر چیزی که دلالت میکند بر ضعف دین او تا جائیکه به خاطر اهداف دنیوی جرأت دروغ گفتن پیدا کند بپرهیزد. حتی دوری از بعضی از مباحات لطمه آور به مروت در عدالت شرط شده است؛ همچون خوردن غذا در حین راه رفتن و ادرار در خیابان و همنشینی با اراذل و شوخی زیاد، و ثابت شده که آنچه اجماع از آن چشم پوشی کرده است به اجتهاد حاکم واگذار میشود، و اگر در نزد او چیزی دلالت کند بر جرأت شخص به دروغ گفتن شهادتش را رد میکند وگرنه خیر.
حافظ ابن حجر در «نزهة النظر» (ص29) عدالت را چنین تعریف میکند: مراد از عادل کسی است که در او توانایی ملازمت تقوی و جوانمردی باشد، و مراد از تقوی: پرهیز از اعمال بد از شرک یا فسق یا بدعت است.
و در کتاب «فتح» نیز آن را اینگونه تعریف میکند: عدل و رضا در نظر جمهور کسی است که مسلمان، مکلف، آزاده، غیر مرتکب گناه کبیرة و غیر مصر بر صغیرة باشد.
اینها تعریفات علما بود در تعریف اصطلاحی عدالت، و اگر چه عبارات متنوع هستند ولی همه به یک معنی برمیگردند و آن اینست که عدالت: یک ملکه و قدرتی است در نفس که صاحبش را بر ملازمت تقوی و مروت وادار میکند، و این برای انسان محقق نمیشود مگر با انجام مأمورٌبه و ترک منهیٌ عنه، و دوری از آنچه که در مروت اخلال ایجاد میکند، و نیز تحقق نمییابد مگر با اسلام و بلوغ و عقل و سلامت از فسق. و مراد از فسق: ارتکاب گناهان کبیره و اصرار بر یکی از گناهان صغیره، چون اصرار بر گناهان صغیره آن را تبدیل به کبیره میکند.
و مروتی که اهل علم از آن یاد میکنند: آداب نفسانی است که صاحب آن را بر ایستادن در کنار اخلاق والا و عادات نیکو وامی دارد، و آنچه که در مروت اخلال وارد میکند به دو سبب برمی گردد:
اول: ارتکاب گناهان صغیرهای که بر خست و پستی دلالت میکند مثل سرقت یک چیز کوچک همچون پیاز یا کسر دانهای از روی عمد.
دوم: انجام بعضی از چیزهای مباح که کرامت و یا هیبت انسان را از بین میبرد و باعث سبکی میشود، مثل زیاد شوخی کردن مفهوم.
عدالت تحقق پیدا نمیکند در کسی که آن را در اصحاب رسول خداص جویا شود، تمام آنها عادل بودند و صفت عدالت در آنها تحقق یافته است و اگر از یکی از آنها چیزی خلاف آن ثابت میشد مثل افتادن در گناهی، به سرعت متوجه خدا میشدند و توبه نصوح میکردند، توبهای که رجوع او را ثابت میکرد و گناه و لغزشش را میشست، پس خداوند از تمام آنها راضی باد.
منبع : کتاب مفهوم عدالت صحابه
(مفهوم عدالة الصحابة)
تألیف : أبوعبدالله الذهبی
سایت کتابخانه عقیده
www.aqeedeh.com
خداوند متعال برخی از اوصاف جنت را به منظور ترغیب و تشویق برای دسترسی به آنها برای ما تعریف نموده است ، و بعضی از نعمتهای آن بیان شده و بسیاری از آنها را برای فراهمآوردن زمینه ی بیشتر جهت تلاش و کوشش بشر مخفی نموده است... انواع نعمتهای جنت هرچه بیشتر شناخته شوند ، عقل بشر از درک و فهم آن ناتوانتر میماند ، زیرا خوبیهایی در بهشت وجود دارد که بر هیچ فکری خطور نکرده و هیچ کسی در هرگونه حالتی آن را نمیشناسد .
اکنون این سؤال مطرح میشود که آیا بهشت و نعمتهایش را میشناسیم ؟
بدون تردید آنجا سرایی جاودانه و همیشگی میباشد ، انسان بهشتی نه سختی میبیند و نه بدبختی ، و نه در آن اندوهگین میشود و نه گریه میکند ، لذاتش را انتهایی و خوشیهایش را پایانی نیست ، نعمتهایش عقل انسان را متحیر و اندیشه اش را متعجب میگرداند.
هي جنة طابت وطاب نعيمها
فنعيمها باق وليس بفان
آن باغی است بسیار خوب و دارای نعمتهای زیبا ، پس نعمتهای آن برای همیشه باقی میماند و هرگز فنا نمیپذیرد .
بهشت نوری است که میدرخشد ، و ریحانی است که فضا را عطرآگین میکند ، کاخی است محکم ، نهری است جاری و میوهای است رسیده... و دارای حوریانی است زیبا و خوبروی . و لباسهای بسیار در جایگاهی همیشگی و ابدی ، و... دارای خانههایی بلند و زیبا که برای اهل و صاحبانشان مانند ستارهای است که در افق میدرخشد و همواره در حال نورافشانی میباشد .
عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ رضی الله عنه قَالَ : قُلْتُ : يَا رَسُولَ اللَّهِ! مِمَّ خُلِقَ الْخَلْقُ؟ قَالَ : «مِنَ الْمَاءِ». قُلْتُ : مَا بِنَاءُ الْجَنَّةِ ؟ قَالَ : « لَبِنَةٌ مِنْ فِضَّةٍ ، وَلَبِنَةٌ مِنْ ذَهَبٍ ، وَمِلاَطُهَا الْمِسْكُ الأَذْفَرُ ، وَحَصْبَاؤُهَا اللُّؤْلُؤُ وَالْيَاقُوتُ ، وَتُرْبَتُهَا الزَّعْفَرَانُ ، مَنْ يَدْخُلْهَا يَنْعَمْ وَلاَ يَبْأَسْ ، وَيُخَلَّدْ وَلاَ يَمُوتْ ، لاَ تَبْلَى ثِيَابُهُمْ وَلاَ يَفْنَى شَبَابُهُمْ » . ( ترمذی 2526 – احمد 2 / 445 و صحیح البانی در حاشیه مشکوة 5630 ) .
ترجمه : « از ابوهریره رضی الله عنه مرویست که عرض کردم : یا رسول الله! مخلوقات از چه چیزی آفریده شده اند ؟ فرمود : از آب ، عرض کردم : ساختمانهای بهشت از چه چیزی ساخته شده ؟ فرمود : خشتی از نقره ، و خشتی از طلا و ملاط آن ( ملاط : مخلوطی از گل یا ماسه و سیمان که میان دو خشت قرار داده میشود ) مُشک خوشبو ، و سنگریزههایش از مروارید و یاقوت ، و خاکش زعفران میباشد ، هرکس داخل آن شد ، به خوشی زندگی کرده ناامید نمیشود ، جاویدان میماند و هرگز نمیمیرد ، لباسهای اهل جنت کهنه نمیشوند و جوانی آنها از بین نمیرود ».
بنابراین ، جنت و نعمتهایش بسیار خوب ، زیبا و لذتبخش میباشند :
( لِلَّذِینَ اتَّقَوٌا عِندَ رَبِّهِمٌ جَنَّتٌ تَجرِی مِن تَحتِهَا الأَنهَرُ خَلِدِینَ فِیهَا وَ أَزوَجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَ رِضوَنٌ مِّنَ اللهِ و اللهُ بِصِیرٌ بِالعِبَادِ ) [ آل عمران : 15 ] .
ترجمه : « برای کسانی که پرهیزگاری پیشه کنند نزد پروردگارشان باغهایی ( در جهان دیگر ) است که رودخانهها از پای ( درختان ) آنها میگذرد ، در آنجا جاویدان هستند. (همچنین ایشان را) همسران پاکیزه (از هر پلیدی و نقصی) و خشنودی خداست. و خداوند (رفتار و کردار) بندگان را میبیند. ( و نیت درونی ایشان را میداند ) » .
وجنات عدن ذخرفت ثم أزلفت
لقوم على التقوى دواما تبتلوا
بها كل ما تهوي النفوس وتشتهي
وقرة عين ليس عنها تحول
باغها و بهشت جاوید برای مردمی مزین و آراسته و آماده شده اند که همیشه از خدا میترسند و با تقوایند ، و به خاطر رسیدن به بهشت از خواهشهای نفسانی دوری میکنند ، زیرا بهشت مکانی است که باعث راحت و آرامی چشمها میشود و هرکس داخل بهشت شد هرگز از آن جدا نمیشود .
برادر و خواهرم! آیا ممکن است که عقل انسان این همه نعمتها را درک کند و سپس نسبت به آنها بیرغبتی نشان دهد؟!!
این ندای خیر است که تو را با دلسوزی فرا میخواند ، و نیروی رقابت و مسابقه برای رسیدن به بهشت را در وجود تو تحریک میکند :
( وَ سَارِعُوا إلَی مَغفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُم وَ جَنَّةٍ عَرضُهَا السَّمَوَتُ وَ الأَرضُ أُعِدَّت لِلمُتَّقِینَ ) [ آل عمران : 133 ] .
ترجمه : « ( و با انجام اعمال شایسته ) به سوی آمرزش پروردگارتان و ( رسیدن به بهشتی ) بشتابید و بر یکدیگر پیشی گیرید که پهنای آن ( همچون پهنای ) آسمانها و زمین است ؛ ( و چنین جایگاه باارزشی ) برای پرهیزکاران تهیه دیده شده است . »
بنابراین ، به سوی خودداری از گناه و طلب بخشش از گناهان و زندگی ابدی در سرزمینی جاوید بشتاب! زیرا بشارتدهنده به تو چنین مژده میدهد :
يا طالب الدنيا الدنية إنها
شرك الردى وقرارة الأقذار
دار متى ما أضحكت في يومها
أبكت غداً تباً لها من دار
ای کسی که خواهان دنیای پست و بیارزش هستی ، بدان دنیا جایگاهی بیارزش و فاسد است .
خانهای است که یک روز آن شادی و روز دیگرش گریه است ، چنین خانهای نابود باد .
بنابراین ، انسان دانا کسی است که این دنیا را فقط به اندازه ی رفع احتیاج خود بخواهد ، و برای به دستآوردن نعمتهای دنیای باقی و ورود به بهشت تلاش کند .
خداوند متعال میفرماید :
( وَ لَلأَخِرَةُ خَیرٌ لَّکَ مِنَ الأُولَی ) [ الضحی : 4 ]
ترجمه : « و به یقین آخرت براى تو از دنيا بهتر است! » .
عاقل کسی است که به دنبال سعادت و خوشبختی همیشگی برود و در جستجوی بهشت باشد و برای به دستآوردن نعمتهای بیکران آن تلاش کند ، راه به دستآوردن جنت یقینداشتن به توحید و یگانگی الله تعالی و اتباع و پیروی رسول خدا محمد صلی الله علیه وسلم و أدای فرائض و واجبات و دورینمودن از اعمال فاسد ، گناهان کبیره و کارهایی که خداوند حرام نموده است میباشد ، و همچنین نزدیکشدن به پروردگار به وسیله ی انجام نوافل و اعمال صالح و توبه و انابت به سوی پروردگار در هنگام تاریکی و خلوت و استغفارنمودن از خطاها و گناهان و لغزشهاست ، و رفتن به دنبال فراگیری علم و دانش و سعینمودن برای فهمیدن و عملکردن به علم و مداومت بر اخلاص و صدق و راستی با الله تعالی میباشد ، زیرا جوینده ی این طریق در یقین و یافتن راه سعادت ناکام نمیشود و جدیت و کوشش وی ضایع نخواهد شد . خداوند متعال میفرماید :
( وَ العَصرِ (1) إِنَّ الإِنَسنَ لَفِی خُسرٍ (2) إِلَّا الَّذِینَ ءَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّلِحَتِ وَ تَوَاصَوا بِالحَقِّ وَ تَوَاصَوا بِالصَّبرِ (3) [ العصر : 1-3 ]
ترجمه : « سوگند به زمان ( که سرمایه ی زندگی انسان و فرصت تلاش او برای نیل به سعادت دو جهان است )! انسانها همه در زیان هستند. مگر کسانی که ایمان میآورند ، و کارهای نیکو و شایسته انجام میدهند ، و یکدیگر را به تمسک به حق ( در عقیده و قول و عمل ) سفارش میکنند ، و یکدیگر را به شکیبائی ( در تحمل سختیها و دشواریها و دردها و رنجهائی ) توصیه مینمایند ( که موجب رضای خدا میگردد ) » .
کتاب وصف بهشت ( جنت )
نویسنده : ابوالحسن ابن الفقیه
مترجم : ام عزیزالرحمان ملازاده
منبع : سایت کتابخانه عقیده
www.aqeedeh.com